دبیرستان پسرانه هیئت امنایی شهید باهنر
   
۰۶ بهمن ۹۶, ۲۲:۱۷

– « یه آرزو بکن ! ”
– « چه آرزویی؟ »
– هر چی دوست داری. »
– « می تونم آرزو کنم برگردم به ده سال پیش؟ »
– « که چی بشه !؟ »
– « خب این جوری امروزم رو بهتر می سازم ؟ »
– « چه جوری؟ »
– « مسیرهای اشتباهی که رفتم رو نمیرم و مسیرهای درستی رو که باید می رفتم و نرفتم، میرم. »
– « فکر می کنی اگه مسیرهایی رو که نباید، نمی رفتی و مسیرهایی رو که باید، می رفتی حالا به آرزوهات رسیده بودی ؟ »
– « خب، آره. »

خیلی هامون از این آرزوهای محال داریم. مثلا خود تو ، بله با تو هستم. وقتی سوار بر توسن خیال، تو رویاهات غرق میشی، آرزو نمی کنی برگردی به گذشته و از اون جایی که اشتباه رفتی دو باره شروع کنی ؟ دوست نداری یه پاکن جادویی داشته باشی اشتباهاتت رو پاک کنی و یه قلم جادویی که مسیرهای درست رو باهاش ترسیم کنی ؟
این آرزوها خیلی هم محال نیست. فقط یه کم باید تو زمانش تغییراتی ایجاد کنی.

– « یعنی چی ؟ مگه میشه ؟ »
– « آره میشه . من یه روش جادویی بلدم که تو رو به آرزوهات میرسونه. »
– « میشه بهم یاد بدی آقای زارع ؟ »
– « چرا که نه ؟ کافیه سوار بر توسن خیال، با من همراه بشی. من یه راست می برمت به سرزمین آرزوها. »
– « چه طوری؟ »
– « چشمات رو ببند تا بهت بگم. »

و تو چشمات رو می بندی، با هم میریم به سرزمین آرزوها. به ده سال آینده.

– « وای خدای من ! چه وحشتناک ! این جا کجاست منو اُوردی آقای زارع !؟ این چه سرنوشتیه که برای من ساختی ؟ تو گفتی من رو می بری به سرزمین آرزوها. جایی بهتر از اون جا که بودم . »
– « من !؟ من این سرنوشت رو برات ساختم یا خودت ؟ حالا اگه باز برت گردونم به زمان خودت، چه کار می کنی ؟ »
– « خوب معلومه. تو مسیری گام بر می دارم که سرنوشتم این جور نباشه. جوری باشه که آرزوشو می کردم. »
– « پس خیلی آروم و آهسته چشماتو باز کن ! »

و تو چشماتو باز می کنی. ده سال آینده رو عقب گرد می کنی. برمی گردی به زمان حال.

– « خب حالا چی ؟ دوست داری آینده ت رو چه جور بسازی ؟ چه سرنوشتی میخوای برای خودت رقم بزنی ؟ اون جور که آرزوشو داری؟ یا اون جور که با چشم بسته دیدی ؟ »

نه من، نه تو و نه هیچ کس دیگه نمیدونیم چه قدر فرصت داریم ؟ ده سال ؟ کم تر ؟ بیش تر ؟ ایشالا که عمرت طولانی باشه. یه لحظه چشماتو ببند. پاکن جادویی رو بردار و همه ی مسیرهای اشتباهی رو که اگه تنبلی و بی احتیاطی کنی پیش روت هست پاک کن. حالا با چشمای باز قدمهاتو درست بردار ! اون طور که آرزوشو داری. و بدون، اگه اراده و همت کنی ، اگه بخوای و تلاش کنی، آینده مال توست و به آرزوهات می رسی.

این پست، پست آرزوهاست. چشماتو ببند و آرزو کن ! حالا با چشم باز اراده کن و رو به جلو برو. محاله ! بله محاله به گذشته برگردی. ولی آینده مال تو و پیش روی توست. بخواه، اراده و تلاش کن و جوری بسازش که ده سال دیگه نخوای آرزو کنی برگردی عقب و از نو بسازیش. آرزویی که امروز شدنی و فردا محاله.

زود باش دیگه ! معطل چی هستی ؟ بپر رو توسن خیال ! چشماتو ببند و آرزو کن ! رویاهای قشنگ؛ آرزوهای ناب . حالا آهسته چشماتو باز کن ! بله با تو هستم ! با تو ! خودِ تو ! دست به قلم شو و با چشم باز از آرزوهات بگو ….

 

۱۷ بهمن ۹۶, ۱۴:۵۶
سلام. این مطلب تاثیر زیادی روی من داشت. از وقتی آن را خوانده ام. دارم فکر میکنم از آینده آمدم تا اشتباهاتم را جبران کنم و در تصمیم اشتباهی که به خاطرات مشکلات آن گرفته بودم تجدید نظر کردم. تصمیم گرفتم به جای دست برداشتن از خواسته ام، تلاش کنم برای برداشتن مشکلات پیش روی آن. از نویسنده این مطلب بسیار زیبا و امید دهنده متشکرم.
۱۷ اسفند ۹۶, ۱۵:۳۱
سلام جانم. چشم زیبا بین شما زیبا می بیند، گرنه این مطلب هم مثل خیلی از مطلب های دیگر، عادی است. مهم اثری است که بر روی عزیزانی مثل شما می گذارد که اگر این طور نباشد، حرفی برای گفتن ندارد ! خوشحالم که این اثر ضعیف، چنان تاثیر شگرفی در زندگیت داشته و توانسته است نهال امیدی در قلب پاکت بکارد. پویا و پایا باشی عزیزم....
کد بالا را در محل مربوطه وارد نمایید
(حروف بزرگ و کوچک را رعایت نمایید)